جدول جو
جدول جو

معنی گرد برآمدن - جستجوی لغت در جدول جو

گرد برآمدن
احاطه
تصویری از گرد برآمدن
تصویر گرد برآمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
گرد برآمدن
بلند شدن گرد و غبار: سر مست اگر درآیی عالم بهم برآید خاک وجود ما را گرد از عدم برآید. (بدایع سعدی) گرد چیزی گردیدن طوف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرد درآمدن
تصویر گرد درآمدن
احاطه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دود برآمدن
تصویر دود برآمدن
در آتش افروختن، بلند شدن دود، دود برخاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاد برآمدن
تصویر زاد برآمدن
زاد برآمدن، پیر شدن، سال خورده شدن، پیر بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرد برآوردن
تصویر گرد برآوردن
گرد و خاک بر پا کردن به سبب حرکت تند و شدید، گرد و غبار بر هوا کردن، گرد انگیختن
فرهنگ فارسی عمید
غبار انگیختن گرد و خاک بلند کردن، پاک کردن گرد چیزی صیقلی کردن، پایمال کردن نابود ساختن: گردش این گنبد و مکرو دهاش گرد برآورد هم از اولیاش. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد برآوردن
تصویر گرد برآوردن
((گَ. بَ وَ دَ))
نیست و نابود کردن، گرد برانگیختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرد آمدن
تصویر گرد آمدن
فراهم آمدن، اجتماع کردن، جمع شدن، انجمن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد آمدن
تصویر گرد آمدن
((گِ. مَ دَ))
جمع شدن، فراهم آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرد آمدن
تصویر گرد آمدن
جمع شدن، فراهم آمدن
فرهنگ فارسی عمید