- گرد برآمدن
- احاطه
معنی گرد برآمدن - جستجوی لغت در جدول جو
- گرد برآمدن
- بلند شدن گرد و غبار: سر مست اگر درآیی عالم بهم برآید خاک وجود ما را گرد از عدم برآید. (بدایع سعدی) گرد چیزی گردیدن طوف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
احاطه کردن
در آتش افروختن، بلند شدن دود، دود برخاستن
زاد برآمدن، پیر شدن، سال خورده شدن، پیر بودن
گرد و خاک بر پا کردن به سبب حرکت تند و شدید، گرد و غبار بر هوا کردن، گرد انگیختن
غبار انگیختن گرد و خاک بلند کردن، پاک کردن گرد چیزی صیقلی کردن، پایمال کردن نابود ساختن: گردش این گنبد و مکرو دهاش گرد برآورد هم از اولیاش. (ناصر خسرو)
فراهم آمدن، اجتماع کردن، جمع شدن، انجمن شدن
جمع شدن، فراهم آمدن